کد مطلب:41750 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

جبرئیل در عیادت پیامبر











جبرئیل، فرشته وحی، در اوقات معینی بر رسول خدا(ص) فرود می آمد و از وی دیدار می نمود... در روزهای بیماری، این دیدار تا دو نوبت در شبانه روز هم می رسید.

در یكی از این دیدارها بو كه من، حضور جبرئیل را در محضر شریف رسول خدا(ص)احساس نمودم.

پیامبر خدا(ص) به جز من از همه كسانی كه آنجا بودند، خواست كه منزل را ترك گویند. و چون منزل از جمعیت خالی شد، گفتگوی او و جبرئیل به شرح زیر آغاز شد:جبرئیل: ای محمد! خدایت سلام رسانده و از تو احوالپرسی و دلجویی كرده است- هر چند او خود بر احوال بندگان آگاهتر است!

پیغمبر(ص): نشانه های مرگ را در خود می بینم.

جبرئیل: مژده باد بر تو! (زود است كه) اراده خداوندی در حق تو به منتهای كرامت و بزرگواری رسد و زمان وصل و لقای او فراهم آید.

پیغمبر(ص): (لحظاتی پیش) فرشته مرگ آمده بود و اجازه ورود خواست، به او خوش آمد گفتم و داخل شد. از او مهلتی خواستم تا آمدن تو كارش را به تاءخیر اندازد.جبرئیل: ای محمد! پروردگارت به دیدار تو بسی مشتاق است تاكنون سابقه نداشته است كه فرشته مرگ از كسی رخصت گرفته باشد و پس از تو نیز از احدی

[صفحه 262]

اجازه نخواهد گرفت.

پیغمبر(ص): جبرئیل! تو نزد من بمان، و تا آمدن او (فرشته مرگ) مرا تنها مگذار.

قال علی (ع):... فان جبرئیل نیزل علی النبی فی مرضه الذی قبض فیه فی كل یوم و فی كل لیله....

... انه نزل علیه فی الوقت الذی كان ینزل فیه فعرفنا حسه فقال علی فیخرج من كان فی البیت غیری. فقال له جبرئیل: یا محمد! ان ربك یقرئك السلام و یسالك و هو اعلم بك كیف تجدك؟ فقال له انبی اجدنی میتا، قال له جبرئیل: یا محمد! ابشر فان الله انما اراد ان یبلغك بما تجد ما اعدلك من الكرامه.قال له النبی: ان ملك الموت استاذن علی فاذنت له فدخل و اسبیظرته مجیئك.فقال له یا محمد! ان ربك الیك مشتاق. فما استاذن ملك الموت علی احد قبلك و لایستاذن علی احد بعدك. فقال النبی: لاتبرح یا جبرئیل حتی یعود....[1] .

[صفحه 263]



صفحه 262، 263.





    1. بحار، ج 22، ص 530 و 532؛ كشف الغمّه، ج 11، ص 18.